درلحظه آخردرآغوشم بگیر
کلبه باران

    خسته شدم ، نیست شدم ! 

گوشم از این حرف ، پُر است!
 
 آخر غصه ، مُردن است !

مُردن من ، همین دم است ! 

 که از تو دورمانده ام . من که بدون روی تو!

روبه هوانمیکنم.من که بدون چشم تومشعل بی نور شدم.
 
من که بدون اسم تو ، اسم ، صدا نمیکنم.!

ماه ، چه ماه ِ کاملی !
 
دست مریزاد ، خدا !

من که بدون روی
 تو ماه نگاه نمیکنم !
 
آمدی جسمم نبودروحم با توخواهد بود!
 
درآغوشم بگیر ولی بگذاربمیرم!
 
نگذارکه در حسرت دیدار بمیرم!
 
در حسرت دیدار تو نگذار بمیرم!
 
دلت می سوزه آره؟ جسم بی جانم درآغوش گرفتی!
 
آری نگارم خوب فهمیدی!
 
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن.!
 
بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم.!
 
بگذار که چون ناله مرغان شباهنگ!
 
در وحشت و انوده شب تار بمیرم!
 
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب!
 
دربستر اشک افتم و ناچار بمیرم!
 
میمیرم از این درد که جان دگرم نیست!
 
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم!
 
تا بوده ام وفادار تو بودم !
 
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم!

نگارم ، گل یاسم ، عزیزترینم 



نوشته شده در 20 / 12برچسب:,ساعت توسط ابری| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت